روز چهارم رفتیم برای غربالگری تیرویید. متصدی پذیرش آزمایشگاه گفت: نام بیمار؟ گفتم بیمار خودتی و هفت جد و آبادت! (البته توی دلم) جواب دادم : محمد امین
پرسید نام پدر؟
یک لحظه کپ کردم، آمدم به عادت این 20-25 سال بگویم یوسفعلی، یک لحظه مکث و انگار توی دهانم مزمزه اش کنم، با تردید که نکند طرف متوجه ضایع بازیم بشود، گفتم : مهدی!