[ و فرمود : ] دوستان خدا آنانند که به درون دنیا نگریستند ، هنگامى که مردم برون آن را دیدند ، و به فرداى آن پرداختند آنگاه که مردم خود را سرگرم امروز آن ساختند ، پس آنچه را از دنیا ترسیدند آنان را بمیراند ، میراندند ، و آن را که دانستند به زودى رهاشان خواهد کرد راندند و بهره‏گیرى فراوان دیگران را از جهان خوار شمردند ، و دست یافتنشان را بر نعمت دنیا ، از دست دادن آن خواندند . دشمن آنند که مردم با آن آشتى کرده‏اند . و با آنچه مردم با آن دشمنند در آشتى به سر برده‏اند . کتاب خدا به آنان دانسته شد و آنان به کتاب خدا دانایند . کتاب به آنان برپاست و آنان به کتاب برپایند . بیش از آنچه بدان امید بسته‏اند ، در دیده نمى‏آرند . و جز از آنچه از آن مى‏ترسند از چیزى بیم ندارند . [نهج البلاغه]
	از روز اول

روز اول من محمد امین هستم. هنوز شمردن بلد نیستم ولی چند روزه که به دنیا اومدم. تعریف از خودم نباشه خیلی بی سر و صدا و آرومم. الان هم که ماه رمضونه تقریبا بیست ساعت می خوابم. بابام دلش می خواد من برای شما حرف بزنم. برای همین این رو گذاشت جلوم که نمی دونم اسمش چیه. حالا من نگاه می کنم اون هم می فهمه منظورم چیه و می نویسه. مثلا تو این عکس دارم تعجب می کنم از این چیزی که بابا داره توش می نویسه  ( فکرکردین خودم دارم می نویسم؟ اصلا من بلتم؟) یا مثلا به بابا می گم این عمو جونم کجاست میخوام بوسش کنم عمو جون من رو که می شناسین؟ خب. دیگه خوابم گرفت. من رفتم بخوابم. منو بوس کنید برم لالا. نظرات شما () شنبه 88/6/14 ساعت 11:35 عصر <      1   2       لیست کل یادداشت های این وبلاگ عکس خانوادگی شش سال بعد...! بوی ماه مهر محمد امین! بتمن باز می گردد! احساس خوشتیپی پسر عمو علیرضا در آستانه سه سالگی هشت ماهی که نبودم-1! بازی های زمستونی تولد، تولد، تولدشون مبارک!ـ روز اول [عناوین آرشیوشده]

RSS  فهرست خانه وبلاگ شناسنامه پست الکترونیک ورود به بخش مدیریت 67369 :کل بازدیدها 0 :بازدید امروز 12 :بازدید دیروز درباره خودم محمد امین من محمدامین هستم. پسر گل وگلدونه بابا ومامان!     لوگوی خودم لینک دوستان خان عمو پسر عمو محمد صالح     آرشیو شهریور 1388 مهر 1388 آبان 88 آذر 88 دی 88 بهمن 88 اسفند 88 فروردین 89 اردیبهشت 89 خرداد 89 تیر 89 مرداد 89 شهریور 89 مهر 89 آذر 89 بهمن 89